- سر خر
- کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم
معنی سر خر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آوازی که از گلوی فشرده یا در خواب از گلوی شخص خفته و بعضی حیوانات (مانند گربه) بر آید خراک
اسبی که بر همه اسبان مقدم بندند اسب سر طویله، میر آخور رئیس اصطبل
بالای در سر آستانه خانه، اطاقی که بالای در خانه ساخته شده باشند سر دری
آنکه همسرش پیش از وی فوت کند
خطی که به عنوان نمونه استاد خطاط نویسد سر مشق، یاد داشت مخارج روزانه، قباله
تفنگ یا توپی که گلوله یا ساچمه را از سر آن داخل کنند مقابل ته پر